گلهای زندگی

فرزندان و خانواده

گلهای زندگی

فرزندان و خانواده

این وبلاگ درمورد نقش فرزند در استحکام بنیان خانواده ها می باشد.

بایگانی

۸ مطلب با موضوع «aشعر و لالایی و قصه» ثبت شده است

۰۲
دی


من دیگه خجالت نمی کشم...



داستان,داستان کودکانه,قصه کودکانه

 احسان کوچولو بعضی روزها با مامانش می رفت پارک اما وقتی می رسیدن اونجا از کنار مامانش تکون نمی خورد و نمی رفت با بچه ها بازی کنه. هر چه قدر هم که مامانش بهش می گفت پسرم برو با بچه ها بازی بکن فایده ای نداشت. احسان کوچولو روی یکی از دست هاش یه لک قهوه ای بزرگ بود، اون همیشه فکر می کرد که اگه بقیه بچه ها دستش رو ببینن مسخره اش می کنن بخاطر همین همیشه خجالت می کشید و دوست نداشت که با هم سن و سال های خودش بازی کنه.

  • فاطمه یوسفی
۰۲
دی


خنده بارون (لطیفه های کودکانه)



لطیفه های کودکانه,طنز برای کودکان

  * غضنفر می ره رستوران می گه: جوجه دارین؟

گارسون:آره
می گه: دونش بدین نمیره!

  • فاطمه یوسفی
۰۲
دی


شعرهای مدرسه



شعرهای مدرسه,شعر درباره مدرسه


همشاگردی سلام

آغاز سال نو، با شادی و سرور 
هم ‌دوش و هم ‌زبان، حرکت به سوی نور

 

آغاز مدرسه، فصل شکفتن است
در زنگ مدرسه، بیداری من است


در دل دارم امید، بر لب دارم پیام
هم‌ شاگردی سلام، هم‌ شاگردی سلام

  • فاطمه یوسفی
۰۲
دی

شب وحشتناک آقا گوسفنده و خانم گوسفنده



قصه شب وحشتناک ,قصه آقا گوسفنده,قصه

آن روز، از صبح تا شب، آقاگوسفنده و خانم گوسفنده و بزچلاقه نتوانستند از آغل بیرون بروند. در آسمان باز شده بود و بارانی یک ریز می بارید. آقاگوسفنده و خانم گوسفنده و بزچلاقه با علوفه خشکی که توی آغل داشتند، شکمشان را سیر کردند و شب که شد، هر کدام گوشه ای خوابیدند.

  • فاطمه یوسفی
۰۲
دی

عادت بد غرغر کردن



داستانهای کودکانه,قصه کودکانه,سرگرمی

اون روز مادربزرگم خونه ی ما بود. اومده بود تا چند روزی پیش ما بمونه. اون خیلی مهربونه و ما همه خیلی دوستش داریم و بهش احترام می گذاریم. اون روز با اومدن مادربزرگ متوجه ی یکی از اخلاقای بدم شده بودم. شاید بپرسید کدوم اخلاق پس بذارید براتون تعریف کنم.

  • فاطمه یوسفی
۰۲
دی

دویدم و دویدم، به کربلا رسیدم



شعر مذهبی برای کودکان

شعر کودکانه مذهبی

 

دویدم و دویدم به کربلا رسیدم

 

حالا بشید مهیا می خوایم بریم کربلا

شهر امام حسینه امام سوم ما

 

کربلا شهر ماتم شهر مصیبت و غم

دوستان من گوش کنید تا ماجراشو بگم

 

حدود سال شصتم از شهر کوفه مردم

نامه زیاد نوشتن گفتن امام سوم

 

ما مرد کارزاریم اما امام نداریم

اگر بیای به کوفه اطاعت از تو داریم

 

وقتی امام قبول کرد رو سوی کوفه آورد

تنها گذاشتن اونو دروغگوهای نامرد


  • فاطمه یوسفی
۰۲
دی

مورچه ی پا شکسته



شعر مورچه ی پا شکسته,شعر کودکان,شعر برای کودکان

اتل متل یه مورچه / قدم می زد تو کوچه...


اتل متل یه مورچه / قدم می زد تو کوچه


اومد یه کفش ولگرد / پای اونو لگد کرد


مورچه پا شکسته / راه نمی ره نشسته

با برگی پاشو بسته / نمی تونه کار کنه


دونه هارو بار کنه / تو لونه انبار کنه


مورچه جونم تو ماهی / عیب نداره سیاهی / خوب بشه پات الهی


  • فاطمه یوسفی
۰۲
دی
عنوان گروه : 
فرزندان و والدین
لالایی ،این آوازهای ماندگار که سینه به سینه نقل شده و از مادران دیروز به مادران امروز رسیده است ، شاید به این دلیل به این نام خوانده می شه که از دیرباز این آوازها را غلامان و دایگان ترک (ل‍له‌ها) برای کودکان می‌خوانده اند.
مادر با خواندن لالایی در حقیقت با کودک گهواره ای خود گفتگو می کند و همین قدر که کودک به او گوش فرا می دهد برایش کافی است. شعر های لالایی اگر چه بسیار ساده است و گاه گاهی هم از وزن و قافیه خارج می شود، اما از نظر درون مایه ی احساسی بسیار غنی و همو اره حامل آرزوهای دور و نزدیک مادر است . بطور کلی لالایی ها در مضمون های مختلف به کار رفته اند


  • فاطمه یوسفی